آزاده ای از نگاه آزادگان
روزی که پا به عرصه خاکی نهاد روز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) بود. آن زمان هیچ کس فکر نمی کرد که این کودک روزی مرشد ملتی بزرگ چون ایران شود. پرچمدار اسلام هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که پدرش به شهادت رسید.
وقتی که فریاد کشید وندای «هل من ناصر ینصرنی» سرداد. می دانست سربازانش در بغل مادران شیر آزادگی می مکند و گوش جان باز می کنند عشق به شهادت را در خون ها جاری ساخت ، چون فرزند شهید بود و کسی که وارث تمام صفات رهبران و پیشوایان قبل از خود بود. او عارفی وارسته ، مجتهدی زمان شناس، شاعری دلسوخته و رهبری نمونه بود.کسی که مشکلات جامعه را بر دوش کشید و جوانی را صرف خدمت به مردم و دنیای خود را خرج راحتی و آسایش مردم مسلمان و اعتلای پرچم اسلام کرد. در چهاردهم خرداد ماه 1368 پس از عمری مقاومت ومجاهدت هم نشینی با اولیاءالله را به عرصه دنیای خاکی ترجیح داد؛ گویی خود می دانست که درچنین روزهایی به محبوبش می رسد؛ سالها می گذرد حادثه ها می آید.
محمدرضا شایق، مدیر گروه معارف دانشگاه آزاد یزد وحافظ کل قرآن در ابتدای سخن می گوید: امام (ره) مرد الهی وبسیار بزرگی بود که حتی دشمنان او را به صلابت بی نظیر قدرت روح و عظمت شخصیت ستودند. از یادها هرگز نمی رود که در زمان ارتحال او هفته نامه واشنگتن پست نوشت: آیت ا...خمینی بارها غرور آمریکا را شکست. امام خمینی مرد میدان ها و عرصه های مختلف بود و در تمامی این عرصه ها حضوری موفق داشت. درعملیات والفجر 3 حضرت امام (ره) مستقیماً عملیات آزادسازی پنجوین و قلعه های استراتژیک را بر عهده گرفتند. یکی از فرماندهان نقل می کند، امام(ره) در جلسه توجیه نقشه عملیات مانند یک فرمانده کارآزموده جنگ، نقاط ضعف دشمن را متذکر و تغییرات لازم را لحاظ می کردند. به طوی که بعد از این عملیات، صدام معدوم در سخنرانی خود گفت: «من تا کنون فکر می کردم آیت ا... خمینی یک روحانی است اما اکنون دانستم که او یک فرمانده ورزیده نیز هست»
شایق در ادامه می افزاید: امام مصداق این سخن حافظ بود:« آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری »شیخ علی تهرانی که تاب عدالت امام (ره) را نداشت با نادیده گرفتن حق استادی ایشان از ایران گریخت و به عراق پناهنده شد، اما به این هم اکتفا نکرد در سخنان مرهوم خود در رادیو تلویزیون عراق در عناد ورزیدن به حضرت امام(ره) مبالغه می کرد. ولی همین دشمن آشکار در خلال گفته هایش نمی توانست بعضی حقایق را بپوشاند وگاه به قدرت علمی ومعنوی امام (ره) اعتراف می کرد. تهرانی روزی در بیان قدرت علمی امام در فلسفه وعرفان گفت:«اگر وی بمیرد فلسفه وعرفان یتیم خواهد شد اگر صدر المتالهین زنده شود باید در مقابل درس او زانوی شاگردی بزند» و روزی دیگر گفت:«عرفان ده باب دارد و هر باب صد منزل و در مجموع هزار منزل عرفا هر کدام به مقدار تلاش خود منازلی طی می کنند، یکی دومنزل، دیگری پنج و آن دیگری ده منزل اما این آدم (امام) همه هزار منزل عرفان را طی کرده است.»
شایق دلدادگی امام(ره) به ولی عصر (عج) را بی نظیر می داند می گوید: امام خمینی (ره) تصریح داشتند که امام عصر(عج) بزرگ تر از آن است که او را رهبر انسانها بنامیم. ایشان از این شان بسیار بالاتر است.
روزی شهید صدوقی درجلسه درس اخلاق، خاطره ای از پاریس نقل کردند که خدمت امام نشسته ومشغول صحبت بودیم، فردی که او را قبلاً ندیده بودم از وراء دیوار، امرانه امام (ره) را به اسم کوچک صدا زد امام (ره) با عجله بلند شد و به طرف ایشان رفت. شهید صدوقی به اینجای سخن که رسید مکثی کرد ودیگر چیزی نگفت ومطلب اصلی را پی گرفت. یکی از برادران سپاه پرسید: حاج آقا نفرمودید آن شخص چه کسی بود؟ ایشان فرمود من یقین دارم چه کسی بود ولی جانم به فدایش ای کاش مرا صدا می زد. شهید صدوقی بارها فرمود من یقین دارم که امام خمینی (ره) با امام زمان ارتباط دارند؛ شهادت یقینی یک مجتهدنیرومند و عاقل ادعای گزاف نیست.
علی محمد احد تجری، طلبه آزاده ای که اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مدیریت اجتماعی است می گوید: فکر می کنید یک فرد با چه انگیزه ای می تواند در سخت ترین شرایط مقاومت کرده واز اندیشه خود دفاع کند، پاسخ این سوال در دوران اسارت برای ما بسیار ملموس بود! اسراء ایرانی در شرایط زندانها و با توجه به محدودیت اطلاع رسانی و بی خبری، تنها مایه استقامت ودفاع از ارزشهارا وجود امام (ره) می دانستند. در نظر اسراء وقتی امام (ره) بود تمامی امور در مجاری خود طی می شد. وی ادامه می دهد: زمانی که من مسئولیت فرهنگی اردوگاه موصل چهار را برعهده داشتم تنها چیزی که می توانستم برای تقویت روحیه اسراء به آن تکیه کنم وجود امام(ره) بود. امام یک تکیه گاه معنوی و یک مرجع سیاسی بودند که در شرایط بروز مسائل مختلف سیاسی و نظامی با تصمیم گیری های به موقع خود هیچ جای تردیدی باقی نمی گذاشتند از این رو بود که اکثر اسراء تنها تقیه ای که برایشان معنا نداشت راه امام بود و دراین مسیر شکنجه های زیادی را تحمل کردند. برای مثال پیرمردی اسیر، معروف به حاج یحیی آقا جانی فردی بسیار مظلوم بود و بیشتر از بقیه کتک خورد تا به قول بعثی ها درس عبرتی برای دیگران شود. روزی سرگرد محمودی یکی از بعثی های جانی آن دوران از حاج یحیی پرسید تومقلد چه کسی هستی؟ حاج یحیی می گفت: خواستم بگویم آیت ا... گلپایگانی ویا خوئی ...ولی یک لحظه به ذهنم رسید، روز قیامت به امام چه جوابی بدهم چگونه ایشان را ملاقات کنم و از این روگفتم: «امام خمینی» که محمودی وسربازانش به جانم افتادند وتا جایی که توان داشتم مرا زدند. این اتفاق برای بار دوم و سوم هم افتاد و من فقط پاسخ می دادم: «امام خمینی» بار آخر آنقدر مرا زدند تا خون از سروصورت من جاری شد و محمودی آب دهانش را به صورت من انداخت. درواقع من تعهد خود را نسبت به امام ثابت کرده و محمودی با این کارنشان دادکه کم آورده است.
احد تجری امام خمینی را الگوی کاملی برای مسئولین می داند و می گوید: اگر مسئولین ما همان خط امام را طی کنند، تذکرات و حساسیت های امام را در نظر بگیرند و به عنوان نمونه زمانی که امام (ره) از مفاسد اجتماعی صحبت می کردند. معتقد بودند که روی انسانهایی حساس باشید که در نماز خواندن کاهلند. چرا که نماز نخواندن از نظر ایشان مادر همه مفسده ها است
حجت الاسلام حسین مروتی نیز از تعصب اسرا نسبت به حضرت امام «ره» و علاقه آنها به ایشان خاطرات جالبی اشاره می کند می گوید: روزی خانمی را همراه ما برای گرفتن اطلاعات به اتاق مخصوص آوردند همراه خانم کودک شیرخواری بود فرمانده بعثی برای آزار بیشتر آن زن وگرفتن اطلاعات او بعد از تلاش های نافرجام خود به آزار کودک متوسل شد تا زن بشنود که شوهرش کیست ویا به امام (ره) بی احترامی کند. از این رو سیگار روشن خود را برگونه ی کودک گذاشت. فریاد کودک به آسمان رفت و اشک ازدیدگان مادر جاری شد اما همچنان آرام و خاموش بود و می گفت شوهرم شهید شده و ما به سادات احترام زیادی می گذاریم پس به امام توهین نمی کنم این اراده قوی ومحکم زن که به امامش توهین نکرد در ابتدای اسارت بهترین الگو برای اسرا بود تا زیر انواع شکنجه ها وسختی ها لب به توهین به امام (ره) و ارزشهای انقلاب واسلام باز نکنند.