ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال 1365 در منطقه عمومی سومار عملیاتی انجام داد. چند گردان از تیپ حضرت نبی اکرم (ص) کرمانشاه هم در آن عملیات حضور داشتند.
گردان تبوک شهرستان سنقر کلیایی به فرماندهی شهید «اسمعلی فرهنگیان» هم از جمله آن گردانها بود.
بچه ها در این عملیات چند پاتک دشمن بعثی را به نحو خیلی عالی دفع کردند. در حین یکی از این تک و پاتکها شهید فرهنگیان فرمانده گردان و چند تن از نیروهای گردانش به شدت مجروح شدند و این مجروحین در خط فاصل بین عراقی ها و نیروهای خودی باقی ماندند. بدلیل آتش شدید دشمن ما توان تخلیه آنها را نداشتیم ولی به راحتی خیلی از مسائل پیرامون آنها را می دیدیم و کاری از ما ساخته نبود. منتظر فرصتی بودیم که آنها را نجات دهیم که در این حین با صحنه دلخراش و تکان دهنده ای رو به رو شدیم.
یک افسر عراقی به همراه دو سرباز بالا سر مجروحین ایرانی آمدند و به سمت آنها تیر خلاصی شلیک کردند. این صحنه آه و ناله همه بچه های گردان را در آورد. نه تاب تحمل دیدن این منظره را داشتیم و نه می توانستیم تیراندازی کنیم. تنها از خدا خواستیم که به همه ما صبر عنایت کند . داستان کربلا و آن ماجرای حضرت زینب کبری(س) که به طرف قتلگاه می دوید و شمر هم می دوید او می برید و من می بریدم او از حسین سر، من از حسین دل... در خاطره هایمان زنده شد و آرامش یافتیم.
جالب اینکه پس از این عملیات و پیروزی رزمندگان، شهید اسمعلی را در میان مجروحین دیدم که در یکی از بیمارستانهای مشهد مقدس بستری شده بود. عیادتی که با ایشان داشتم ماجرای آن روز را از زبان خود ایشان شنیدم. ایشان گفت وقتی افسر عراقی داشت تیر خلاصی بچه ها را می زد خواستم ماشه اسلحه را بچکانم که یک لحظه حرم مقدس آقا امام رضا (ع) جلو دیدگانم ظاهر شد و در آن وقت آقا را از ته دل صدا زدم و دیگر نفهمیدم چه شد تا اینکه وقتی به هوش آمدم اولین چیزی که دیدم بارگاه ملکوتی مولایم آقا علی بن موسی الرضا(ع) بود و ...
حجت الاسلام مصیب بیانوندی