سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
نوای دلنشین
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهید آشنایی که نمی‏شناسیمش/کوچکترین ژنرال مین روب دنیا

چهره معصومانه و کودکانه او بر روی تلویزیون نقش می بندد، اوایل جنگ است، خرمشهر آزاد شده است. صحبتهایش اما به نوجوان نمی ماند. چون مردان الهی سخن می گوید مثل «مردان خدا». مردان خدا را «مردان خدایی» می شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب او را از سیما، تماشا می کند و دستور می دهد تا این نوجوان را به محضر او ببرند. همیشه آموزگاران، شاگردان خوب را بهتر تحویل می گیرند!
آن نوجوانی که امام را مجذوب خود کرده بود اولین بار فیلم او را در سال 1377 در اردوی راهیان نور دیدم. مبهوت ماندم از این نوجوان. دور و برمان را که می نگریستم، بقیه هم حیرت زده می گریستند. شاید بسیاری این فیلم را دیده باشند آن هم در عصری که فیلمها به سرعت در رایانه و تلفن همراه و... بخش می‏شود. بارها آن را دیده‏ایم، شنیده‏ایم و اندیشیده‏ایم کیست این نوجوان؟ سایتها و وبلاگها، را جست وجو کردم. جز همان فیلم و توضیحاتی پیرامون آن، چیز بیشتری نیافتم. انتشاراتهایی که کتب شهدا و خاطرات جنگ را چاپ می کنند بررسی می کردم، زندگی نامه و خاطره‏ای و مطلبی از این نوجوان مشاهده نکردیم! «کوچکترین ژنرال مین روب دنیا» لقبی است که در برخی وبلاگ ها به او داده بودند. این «سردار کوچک» چرا این گونه ناشناس است؟ در برخی وبلاگها او را «شهید 14 ساله» نامیده بودند. در مراسم یادواره شهدای دانش آموز که در آبان سال 1384 با حضور رئیس جمهور و مسئولان بسیج دانش آموزی و فرماندهان بسیج و سپاه برگزار شده بود نیز این نوجوان را «شهیدی که در سن 14 سالگی در دفاع از میهن اسلامی به شهادت رسیده است» معرفی می‏کنند!
سازمان عریض و طویلی که خود را متولی برگزاری یادواره ای برای شهدای دانش آموزی می داند و این نوجوان را به عنوان یکی از نمادهای خود برمی گزیند نیز به خود زحمت پرس وجو درباره آن فیلم را نمی‏دهد!
تصمیم بر آن شد تا پیرامون این نوجوان گزارشی تهیه شود، اما تنها نشانی که از وی در دست داشتیم این بود:
«مهرداد عزیزاللهی» اعزامی از اصفهان.
 با همکاری بسیج اصفهان توانستیم با پدر و مادر «مهرداد»، سردار کوچک دفاع مقدس صحبت کنیم. «خانم عذرا منتظری»، مادر شهید مهرداد اولین جملاتی که بیان می کند این است: «اگر جوان ها نرفته بودند مملکت ما مثل عراق و فلسطین و افغانستان و هرزگوین می شد. ما مدیون خون شهدا هستیم.» این مادر 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه ها حاضر بوده اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می باشد. پسر دیگر نیز جزء آزادگان بوده است. مادر مهرداد درباره آن فیلم مشهور می گوید: «آن فیلم مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را می بینند و بازوی او را بوسه می زنند و او هم دست امام را می بوسد.»
به گفته مادر عکس های این دیدار را عده ای که برای مصاحبه آمده بودند، بردند و نیاوردند!! به گفته خانم منتظری بعد از مصاحبه ای که هفت - هشت سال پیش انجام داده بودند دیگر کسی سراغی از آنها نگرفته است! او درباره ملاقات امام و مهرداد ادامه می دهد: «مهرداد به امام می گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می خوانند و به او می دهند. خیلی ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند...» مادر مهرداد با آهنگی بغض آلود می گوید الآن طاقت نمی آورم فیلم را تماشا کنم. برخلاف آنچه برخی می پندارند، مهرداد 6 سال در جبهه ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در غواصی هم ماهر بوده است. آنها که سخنان مهرداد را شنیده و دیده اند تصدیق می کنند این نوجوان همچون بسیاری از رزمنده های دوران دفاع مقدس از سن خود سال ها جلوتر بوده است. به گفته مادرش او نبوغ و استعداد بسیاری داشته است به گونه ای که از دفتر امام نامه هایی فرستاده و توصیه می شود که به خاطر «مغز» خوبی که دارد به جبهه نرود! شهید عزیزاللهی در بهترین هنرستان اصفهان در رشته برق تحصیل می کرده است و در کنار حضور در جبهه از درس و بحث خود غافل نبوده است. می پرسیم در تربیت مهرداد چه شیوه ای داشتید که در آن سنین کم آن طور عادلانه و مردانه سخن می گوید؟ مادرش می گوید: «نمی دانم تقریبا هوش و ذکاوت او خدادادی بوده است.» محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد جزو فرهنگیان بوده است.
او نیز در پاسخ به این پرسش، نقش مادر و معلمینش را در این رابطه مهم می داند و می گوید: مهرداد زیاد سوال می کرد و همه چیز را پیگیری می نمود. هر سوالی هم که می کرد در حد توان فهم خودمان جواب می دادیم و حقیقت را به او می گفتیم. مثلا می پرسید خدا چیست؟ کجاست؟ و... ما هم جواب می دادیم خدا جسم نیست و نور خدا در تمام ذرات وجود دارد و مهرداد این مسئله را به خوبی درک می کرد.
خانم منتظری خاطره ای شنیدنی از مهرداد در دوران اوایل انقلاب نقل می کند: «در راه پیمایی ها بسیار شرکت می کرد وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب پایین کشیدند از آنجا تا چهارراه تختی سر شاه را غلطانده بود. مهرداد متولد سال 1345 است. در اوایل انقلاب 10-12 سال داشت به ما گفت به چه کسی رای می دهید؟ گفتیم بنی صدر! گفت چقدر اشتباه می کنید روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر از مرز بیرون می رود. خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت. همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم بصیرت زیادی داشت و ذهنش اندازه یک «سردار» باز بود.»
مقبره ای به نام مهرداد عزیزاللهی در گلزار شهدای اصفهان وجود دارد اما مادرش در این باره نظر دیگری دارد. مهرداد در سال 1364 در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می شود و تا 3 سال از پیکر او خبری به دست نمی آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده عزیزاللهی می آورند. مادرش می گوید او مهرداد نبود من قبول نکردم و می گفتم مهرداد مفقودالاثر است جریان خوابی که از مهرداد دیده است را تعریف می کند. مهرداد در خواب به وی می گوید «من در این قبر نیستم.»
پدر مهرداد هم خواب دیگری دیده است و می گوید: «من خوابش را دیدم از او پرسیدم تو می آیی پیش ما و یا اینکه ما می آییم پیش تو؟ جواب داد من دیگر نمی آیم، شما می آیید پیش من. به خاطر همین من می گویم مهرداد شهید شده است.» مادرش از خاطرات مهرداد می گفت: یک بار یک مین گوجه ای را خنثی کرده و در ساک گذاشته و به خانه آورده بود!! مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود.
مهرداد در آن مصاحبه از پدر و مادرها می خواهد احساساتی و وابسته نباشند و از پدر و مادر خود که زمینه آمدن او به جبهه را فراهم کرده اند تشکر می کند اما جریان اعزام او به جبهه از زبان پدر و مادرش شنیدنی است:
مادرش می گوید: آمدند گفتند مهرداد می خواهد به جبهه برود، من گفتم سنش کم است کاری از او بر نمی آید بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم مسئله ای نیست و به جبهه رفت. پدرش ادامه می دهد: به او می گفتیم آنجا باید مراقب باشی و هر خدمتی می توانی انجام دهی و بارها خودم او را می رساندم! بار آخر به او گفتم دیگر نمی خواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان، او به من گفت پدر اگر می دانستی عراقی ها چه بلایی به سر هم وطن های ما می آورند، این را نمی گفتی. من باید حتما بروم...»
مهرداد وصیت نامه ای نداشت اما از او دفترچه خاطراتی به جا مانده است که به گفته مادرش برخی برگه های آن را گروه هایی که برای مصاحبه آمده بودند بریده بودند.
از این مادر شهید راجع به مسعود شهید دیگر این خانواده هم پرسیدیم: مسعود پسر ساکت و آرامی بود در رزم دفاع، دیسک کمر گرفت و از سربازی معاف شد و در سپاه استخدام شد. نامه ای از او به دست ما رسید که فلان روز فلان ساعت شهید می شوم و 19 اسفند سال 60 شهید شد. نوروز سال 61 به ما خبر دادند. در وصیت نامه اش نوشته بود همه کار من را خودتان انجام دهید و من و پدرش او را شستیم و کفن کردیم و در قبر گذاشتیم!
اگر مهرداد بود الآن حرفش چه بود؟ مادر جواب می دهد «ایراد به این برنامه ها می گرفت» می گویم کدامین برنامه ها؟ صدایش با بغض درمی آمیزد و کمی بلند می شود: «این برنامه ها برای اسلام نیست؛ بدحجابی، اعتیاد، بی بندوباری، گرانی و... اینها ما را عذاب می دهد... اینها از نبود پسرانم بیشتر عذاب آور است. بارها شده خدا را شکر کردم که رفتند و نیستند این برنامه ها را ببینند. اگر بودند مریض می شدند. مملکت ما شیعه است نباید این برنامه ها باشد کلا رها کردند بعضی مسائل قبلا این گونه نبود. به خانواده شهدا بی عزتی می کنند علنا می گویند می خواستید اجازه ندهید بچه هایتان بروند...!»
پدر مهرداد هم می گوید: «اینها خانواده شهدا را زجر می دهد بعضی مطالب متاسفانه پیگیری نشد.»
آری... در جامعه ای که مهرداد عزیزاللهی فراموش شوند و در پس پرده غفلت قرار گیرند این گونه مسائل عجیب نیست. رها کردند، رها کردیم و...
مادر این بار با عصبانیت بیشتری می گوید: «چندی قبل در تلویزیون برنامه شیطان پرست ها را نشان می داد. واقعا عذاب آور بود... در جمهوری اسلامی یک نفر شیطان پرست باشد، یک جوان این طور شود؟ خیلی برنامه های مملکت به هم ریخته است...»
مسئولین فرهنگی، دست اندرکاران بسیج و... اگر توجه به شهدا داشتند و این الگوهای ناب را به جوانان معرفی می کردند، بی شک این گونه این مادر شهید بی تاب نمی شد و آه نمی کشید... همه مشکلات از تهاجم فرهنگی نیست حجم بیشتری از آنها به خاطر تغافل فرهنگی ماست !
مهرداد عزیزاللهی در میان شهدا بسیار است؛ چشم های ما بسته است...
نوجوان بود ولی زیرک و تیز
روح چون کوه، ولی جسمش ریز
ذهن مملو شده از فکر جهاد
آسمان جبهه مرکب هم باد
مادرش شیرزنی زهرایی (س)
گل گلدان نه، گل صحرایی
داد در راه خدا یاد به او
«مهردادی» که خدا داد به او
راه سرخی که ولی اللهی است
نوجوانی که «عزیزاللهی» است
«عاصیا» دادن جان آسان نیست
قیمت قرب خدا جز جان نیست
شعر از طلبه بسیجی
(محمود عصر جدید)
 
متن کامل مصاحبه شهید مهرداد عزیزاللهی + فیلم
 «سردار کوچک»
 
بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. با سلام بر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نائب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی (ره) و شهدای راه حق و حقیقت و مجروحین و معلولین. مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که 14 سالمه. انگیزه ای که باعث شد به جبهه بیام... واقعا اون برادرایی که قبلا جبهه بودند و می آمدند برای ما تعریف می کردند جبهه چه خاصیت های خوبی داره... که مثلا هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصی ها و اون گناهاش در اونجا... در جبهه معصیت نمی شد... من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.
 ¤ چند وقت است در جبهه هستی؟
الآن حدود 8-9 ماهه که در جبهه هستم. 3 ماه آن را در کردستان بودم.
 ¤ در کردستان چه کار می کردید؟
در کردستان جنبه تبلیغاتی بوده که ما کار می کردیم.
 ¤ در این مدت که در گردان تخریب هستید چه کارهایی انجام داده اید؟
تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می شد خدا می کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می آمدیم. یک خمپاره تقریبا 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می کند.
¤ در محورهای مختلف عراق که مین می گذارند مین خنثی کردید آیا برای محورهای خودمان مین کاشتید؟
خنثی بله کردیم. یک مقدار در عملیات بیت المقدس بود که برای برادرامون در فتح خرمشهر وحله اول و دوم و سوم که معبر باز کردیم. عملیات رمضان بود که معبر باز کردیم در تیپ نجف اشرف که واقعا معجزات زیادی بر ما شد همین عملیات که معبر باز نکردم در گردان بودم.
 ¤ وقتی می آمدی جبهه پدر و مادرت راضی بودند، از آنها اجازه گرفتی؟
پدر و مادر من اتفاقا زمینه آمدن به جبهه را خودشان درست کردند. واقعا از آنها تشکر می کنم که اجازه دادند بیام جبهه. به بقیه پدر و مادرها هم می گم این قدر احساساتی نباشند. وابسته نباشند که فرزندشون بیاد جبهه ... بگذارند فرزندشون بیاید، خودشان بیایند ساخته بشن در این جبهه ها. به نظر من هر کس حداقل باید یک هفته بیاد و جبهه ها را حتی به صورت تماشا نگاه کند.
 ¤ تا حالا رفتی برای مین گذاری؟
بله رفتیم ولی از نظر امنیتی درست نیست بگم کجا...
 گزارش از احسان آیتی
هفته نامه صبح صادق6/8/87


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 87/8/6 :: ساعت 1:49 صبح )
»» قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران

سردار محمد فرهادی 
 

وقوع انقلاب اسلامی ایران، حتی به گفته آنان که روی خوشی بدان نشان نمی دهند، دگرگونی شگرفی نه تنها در ایران بلکه در سطح منطقه و جهان ایجاد نمود. پیام انقلاب اسلامی چنان رسا و گسترده و سریع در گوشها پیچید که از همان روز نخست مستکبران جهان را به واکنش و هراس واداشت. در تاریخ نمونه ای ندارد که حکومت نوپایی آن گونه مورد هجمه و حمله همه جانبه دشمنانش قرارگرفته باشد. اکنون پس ازسپری شدن سه دهه از انقلاب اسلامی ایران و تثبیت نظام «جمهوری اسلامی» دشمنی ها نیز فزونی یافته است، اما راز نهفته در این دشمنی ها چیست؟ چگونه است که این گونه با تمام توان علیه «جمهوری اسلامی» فعالیت می کنند؟ چرا با تمام قدرت و ثروت ظاهری که دارند ایران اسلامی را برای خود تهدید می شمرند؟ درگفت وگو با سردار «محمدفرهادی »، جانشین معاون هماهنگ کننده نیروی مقاومت بسیج این پرسشها را بررسی نموده ایم.ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( شنبه 86/11/13 :: ساعت 6:0 صبح )


»» توسعه کیفی بسیج

مهدی بهشتی نژاد

صدور فرمان تشکیل ارتش 20 میلیونی توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) و فاصله کمی بسیج ( حدود12 میلیون نفر) تا نقطه مطلوب انتظارات جامعه و مسئولان را به گونه ای رقم زده است که گویی مسئولان و متولیان بسیج می بایست پاسخگوی برآورده نکردن خواست حضرت امام (ره) باشند در حالی که راه برون رفت از وضعیت فوق را رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 5 آذر 1386 بخوبی تبیین فرمودند و آن تقدم توسعه کیفی بسیج بر کمیت آن است. زیرا راه رسیدن به رشد و توسعه کمی بسیج از توسعه کیفی گذر می کند. معظم له در فرازی از سخنان خویش فرمودند:« هر چه می توانید کیفیت خودتان را بالا ببرید تا بتوانید بر روی فضای عمومی جامعه اثر بگذارید و جوان های بیشتر و مجموعه های بیشتری را به آن مرکزیت اصولی و آرمانی نزدیک کنید. مجموعه های مردمی بسیج باید فکرشان این باشد. مدیران و اداره کنندگان و سرپرستان بسیج باید همین را فکر کنند.» شاخصه های کیفی الزاما مواردی هستند که هر انسان منصفی آثار و نتایج آن را در زندگی فردی و اجتماعی خود و جامعه و همچنین اثرگذاری آن را برتحولات جهانی و معادلات نظام سلطه بخوبی احساس می نماید. بروز و ظهور توسعه کیفی «در میدان علم، در میدان دین، در میدان جهاد، در میدان حضور سیاسی، در میدان نشان دادن اقتدار و نشاط به چشم های حیرت زده و دلهای ناباور دنیا.» امری است که به خاطر آنها رهبر معظم انقلاب خداوند را سپاسگزار و قدردان بسیج گردانیده است. ترسیم چارچوب بسیج و همانندسازی آن با واژه انقلاب از جمله این که بسیج از جنس انقلاب است حاکی از توجه ویژه به کارکردهای کیفی بسیج می باشد. در واقع بسیج از نظر ایشان «پوشش و قالبی است که بهترین جوانان این کشور برای رسیدن به آرمانهای بلند این ملت بزرگ می توانند در زیر این پوشش گردهم آیند و جمع شوند.» بسیج گسترده در تمام عرصه های زندگی است بنابراین پیشرو بودن بسیج در امر سازندگی ، مددرسانی، تحقیقات، انرژی هسته ای، موسسه رویان، مدیریت کلان کشور، سازش ناپذیری با دشمنان و تسلیم نشدن در برابر نظام سلطه، ایستادگی و مقاومت، دست نکشیدن از آرمانها، اسیر جوسازیها نشدن، نلرزیدن در مقابل بازیهای سیاسی معمول و مرسوم دنیا و عدول نکردن، دلگرم کردن ملت ها و امتهای اسلامی همگی شاخصه های توسعه کیفی است که به زعم رهبر فرزانه انقلاب می تواند توسعه کمی بسیج را نیز به همراه بیاورد. مهم هدفگذاری است که بیش از این در سیاستگذاریها و راهبردهای بسیج می بایست زاویه دید همان زاویه ای باشد که معظم له برآن تاکید فرمودند. خود این فهم و بصیرت نافذ که بسیج باید راه رشد وتوسعه خود را از چه کسی دریافت نماید از مهمترین مشکلات دشمنان بسیج و رهبری می باشد. بنابراین فهم نافذ بسیج از جمله شاخصه های مهم مقوله توسعه کیفی است که خود سرآمد همه شاخصه ها است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 86/9/26 :: ساعت 12:0 صبح )
»» سر مقاومت

یکى از اعضاى سازمان بین المللى صلیب سرخ به اردوگاه اسراى ایرانى در عراق آمد. در یکى از دیدارهاى خود از اردوگاه موصل 4 سوالى را مطرح کرد که پاسخ به آن رمزگشاى سر مقاومت آزادگان و ماندگارى و جاودانگى خط سرخ تشیع در طول تاریخ است. 
عضو هیات صلیب سرخ پس از بارها ملاقات با آزادگان این بار با حیرت از جمع آزادگانى که دور او حلقه زده بودند، پرسید: رمز نشاط و سر زندگى و روز افزون شما اسراى ایرانى در چیست؟ او گفت: من از اکثر اردوگاههاى اسراى جنگى و حتى زندانها در کشورهاى مختل بازدید کرده ام و با توجه به تخصصم (روانشناس)روى آنها مطالعه کرده ام و امروز تحقیقا به شما مى گویم که اسراى ایرانى با همه اسرا و زندانیانى که من از نزدیک دیده ام تفاوت اساسى دارند. همه آنها پس از مدتى دچار مشکلات جدى روحى و روانى مى شوند که نهایتا برخى دست به خودکشى مى زنند، عده اى با علم به عدم موفقیت بارها اقدام به فرار مى کنند تا اینکه بالاخره توسط نگهبان کشته شوند. فساد جنسى در تمام این زندانها یک اپیدمى محسوب مى شود. اما شما گویا از جنس دیگرى هستید. هر بار که من به دیدار شما مى آیم با نشاط تر و مصمم تر از قبل شما را مى بینم. من در حیرتم که چه عاملى شما را در مقابل مشکلات اسارت چنین مقاوم و شکست ناپذیر ساخته است. 
بچه ها پاسخ لازم را به آن سوئیسى دادند هر چند که همچنان آثار حیرت از چشمان او خوانده مى شد. آرى پاسخ آزادگان یک کلمه بود؛ «ایمان» ایمان رمز پایدارى ما است.  ایمان به خدا. خدایى که از رگ گردن به آدمى نزدیک تر است. خدایى که در همه حال انیس و مونس بنده خود مى باشد. ما یقین داشتیم که خداى ما همان خداى حضرت یوس است که او را در چاه و زندان تنها نگذاشت. ما ایمان داشتیم که خدا از بین بندگان خود ما را برگزیده است تا در کوران ابتلائات براى میدانى بزرگ تر آبدیده و ورزیده نماید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 3:44 عصر )
»» نقش مرجعیت در بسیج مردمی

 گفتاری از یعقوب توکلی
«الیوم استعمال تنباکو بنحو ای کان در حکم محاربه با امام زمان (عج) است.» همین نیم سطر طومار استعمار را در ایران درهم پیچید و جنبش تنباکو نقطه عطفی در تاریخ ایران زمین شد نوشتار پیش رو گفتاری از استاد «یعقوب توکلی»، پژوهشگر تاریخ است که درگفتگویی چهار ساعته با صبح صادق نقش مرجعیت شیعی در بسیج مردمی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی هم اینک استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران و در دروس خارج فقه آیت«ا... استادی نیز شرکت می کند. وی همچنین در درس آیات عظام خامنه ها ی، فاضل لنکرانی، هاشمی شاهرودی ومکارم شیرازی نیز شرکت داشته است. این جانباز جنگ تحمیلی تألیفات متعددی نیز در زمینه تاریخ معاصر ایران دارد که جدید ترین آن احیای یکی از آثار شهید مدرس است که پس از 60 سال صورت گرفته است؟ آنچه دراین مقال می خوانید خلاصه و اجمالی است از آن گفتگوی طولانی که به زودی تفصیل آن منتشر می شود. ان شاءا...
با مطالعه در تاریخ ائمه اطهار (علیهم السلام) مشاهده می شود آنها از حیث دسترسی مردم به ایشان تا یک زمانی نوعی آزادی عمل داشتند و ارتباط بین امام و مردم برقرار بود. در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) با توجه به بحران حکومت و کشمکش بین امویان وعباسیان، و با درایت ائمه شاهد شکل گیری کانون پرورش دانشمندان و فقهای دینی مبتنی بر نگرش روایی و فقهی اهل بیت در جهان اسلام هستیم. دراین زمان شخصیت های بزرگی رشد و پرورش می یابند که خودشان توان ایجاد یک کانون فقهی ومذهبی را دارند. آنچنان این توان زیاد می شود که پس از مدت کوتاهی اولین حکومت شیعی در مراکش، دراوج خلافت عباسیان- خلافت هارون الرشید- تأسیس می شود. با تثییت مجدد قدرت عباسیان محدودسازی علیه ائمه بیشتر می شود و در زمان هارون الرشید با زندانی کردن امام هفتم (ع) این قضیه شدیدتر می شود. از زمانی که امام در زندان بود جمعی از تحصیل کردگان به رهبری امام رضا(ع) به وکالت از ناحیه امام مأمور شدند و آرام آرام پدیده وکالت در جهان تشیع گسترش پیدا کرد.
با این حال تا زمان امام جواد (ع) شاهد این مسئله هستیم که ایشان آزاد است و در بغداد ارتباط گسترده با مردم دارد. اما بعد از این در دوران امام دهم وضع متفاوت است.
امام هادی(ع)، به لحاظ میزان قدرت سازماندهی برجسته ترین شخصیت زمان خود می باشد. در واقع پیوند تشیع با مقوله مرجعیت حاصل تلاشهای امام هادی است که شبکه وسیع از اقتدار شیعه را در سراسر جهان اسلام ایجاد کرد. از این روست که بعد از مسئله غیبت، شیعه با بحران رهبری روبه رو نمی شود. برای اینکه با نقش امام هادی(ع) بیشتر آشنا شویم باید توجه کرد که آن زمان خشن ترین و بی منطق ترین خلیفه یعنی متوکل در جهان اسلام حاکم است وامام نیز به شدت تحت مراقبت است اما با این حال شخصیت هایی مانند حضرت عبدالعظیم در جهان اسلام وارد شدند. بعد از آن مثلا فرادی مثل شیخ کلینی ظهور کردند. در زمان امام حسن عسگری(ع) توضیح هایی برای برخی علما فرستاده می شود ودر واقع این ها از نمایندگان امام و مراجع اولیه هستند. این بحث در زمان غیبت صغری با نواب خاص پیگیری می شود، منتهی هنوز دسترسی به امام دچار انقطاع کامل نشده است. بعد از نواب خاص است که شخصیتهایی مثل شیخ مفید یا شیخ طوسی، سیدرضی، علامه حلی و ... بعنوان نائب عام امام پاسخگوی مردم هستند. متأسفانه پدیده فقاهت در جامعه به خوبی معرفی نشده است. حتی این ضعف در جامعه تخصصی ما نیز وجود دارد. مثلا فقیه بزرگی مانند خواجه نصیر در جریان پدیده بسیار خطرناک حمله مغول و حمله اسماعیلیه از طرف دیگر با درایت و تدبیر هر دو را دفع می کند.
واقعیت تاریخ ایران این است که فقها، ایران را حفظ کردند و نگه داشتند برای اولین بار، در تاریخ در مقابل مغول فقهای عارف شیعی از علمای مازندران قیام کردند و سربداران را تشکیل دادند و شهید اول را به ایران دعوت کردند تا نقش مرجعیت و رهبری را به عهده گیرد. با توجه به شرایط خاص جبل عامل شهید اول کتاب لمعه را به عنوان رساله علمیه می نویسد و جالب است اولین رساله علمیه ایران توسط یک عالم و فقیه لبنانی نوشته می شود یعنی در مرجعیت جغرافیایی مرز مطرح نیست.
نکته حائز اهمیت اینجاست در طول تاریخ که بحث از بسیج مردم توسط علما مطرح می شود، یک حرکت مومنانه است نه سیاست مدبرانه و متوقعانه و همراه با اجبار واکراه در دوران صفویه نیز علما نقش بسزایی ایفا کردند. جریانی که به این تشخیص رسید که جامعه ایران را تبدیل به یک جامعه متمرکز بکند یک جریان شیعی با رهبران روحانیت است. از این رو علمای شیعه با حکومت صفوی همکاری داشتند و این افتخار بزرگی است که در این شرایط اروپا در قرون وسطی دست و پا می زند، در حالیکه پای حاکمیت ایران را دانشمند ترین و با تقوا ترین شخصیت امضا می کند.
اخیرا کتابی در آمریکا منتشر شده است با نام «شیعیان فراموش شده» که بحث آن از مرجعیت است. چرا برخی از انسانها تا این حد مورد محبت قرار می گیرند؟ این چه قدرتی است؟
واقعیت مسئله این است که راز موفقیت، قدرت وشهرت و امکانات نیست آنچه برای مرجعیت قدرت و اعتبارآور است، میزان امتناع واقعی مرجع از دنیاست حتی توجه تصنعی برای رسیدن به مسئله مرجعیت جواب نخواهد داد و یک تقوای علمی و عملی حقیقی می خواهد. یعنی اگر مرجعی بین مردم برای رسیدن به قدرت دست و پا بزند جامعه او را رها می کند تفاوت اساسی و ساختاری در بحث مفهوم قدرت مرجعیت و قدرت سیاسی در این است که در قدرت سیاسی همه ابزار وامکانات در مسیر تثبیت قدرت بکارگیری می شود اما در بحث مرجعیت هرچه امتناع دنیوی بیشتر باشد اعتقاد و اعتماد عمومی به آن ها بیشتر است.
مسئله اساسی دیگر در رابطه مردم بامرجعیت، «اخلاص حداکثری» و وجود زیبایی های اخلاقی در مراجع است که مردم به خوبی آن را حس می کردند، ادب نسبت به مردم نهایت دقت در حفظ بیت المال، دلسوزی برای محرومان، فقدان تکبر و تفرعن و تعبد و تعهد عمیق آگاهانه نسبت به میراث دینی در رفتار مراجع شیعی به طرز عجیبی مشهود است. همچنین ترس و تقوای الهی درونی است. انسان غیرمتقی نمی تواند با تبلیغ خودش را در قلوب انسانهای دیگر به طور طولانی جا دهد.
این خصوصیات سبب می شد مردم خالصانه به مراجع روی آورند.
در دوره ای با ظهور پدیده اخباری گری قدرت مرجعیت کاهش یافت و کشور ایران قدرت اساسی خود را از دست داد و باعث ظهور پدیده نادریسم در ایران شد. نادرسیم در واقع ترجمان سکولاریسم در ایران است و با شروع مبارزه با اخباری گری دوران جدید برای مرجعیت آغاز شد. به گفته برخی همچون حامد الگار نقطه آغاز جریان انقلاب اسلامی و تحول سیاسی درایران است. قدرت گرفتن مجدد مرجعیت این بار با دوره صفویه متفاوت بود. این بار مرجعیت هم پیوند قدرت نیست بلکه متعارض با قدرت است. در این هنگام نظریه جدیدی توسط ملااحمد نراقی بیان شد که تمام بدبختیهای ما این است که پادشاهی بر ما حاکم است که بی سواد و جاهل است. به اعتقاد او عظمت و پیشرفت اسلام در حکومت علماست.
بعد از شیخ انصاری که مرجع جهان تشیع بود میرزای شیرازی تقریباً سازمان یافته ترین سیستم مرجعیت را سازمان دهی کرد. میرزای شیرازی در شرایط شناسی بسیار قوی بود و بسیاری از حقایق را به خوبی تشخیص می داد. اگر دارای قدرت مکاشفه نبود اما حداقل قدرت خلاقه ای بود که افراد را درک می کرد. از این رو تبدیل به یک کانون قدرت بسیار قابل توجهی شد.
در آن زمان یک توطئه اقتصادی جهانی توسط دولتمردان غربی به خصوص انگلیس شکل گرفت که اقتصاد کشورهایی همچون ایران را به سمت اقتصاد تک محصولی پیش برد. مثلاً در سودان پنبه، برزیل قهوه، باکو شکر و ... کالایی که دارای مصرف مداوم نبود و شکم مردم را سیر نمی کرد و در هیچ جا غله کشت نکردند. این مدل به عنوان یک پروژه جهانی بجز ایران در سراسر جهان اجرا شد. بازار وعلما متوجه شدند که اقتصاد ایران به علت وابستگی و به انحطاط است و یک وحدت میان بازار و مراجع به وجود آمد. صاحبان اقتصاد در سایر کشورها هم متوجه خطر غرب شده بودند اما قدرت تجمیع مردم وبسیج مردمی را برای مقابله با آن نداشتند درحالیکه در ایران یک جنبش عمومی از سوی کشاورزان، تجار وحتی داخل دربار علیه این توطئه اقتصادی به وقوع پیوست.
البته مسائل اخلاقی و فرهنگی را هم باید اضافه کنیم. دههاهزار نیروی انگلیسی وارد ایران شدند که طبیعتاً فقط به کار اقتصادی مشغول نمی شدند و مردم نیز به حضور فرنگیان درایران بسیار حساس بودند چرا که هندوستان در یک فرآیند 80 ساله این چنین توسط انگلیسی ها فتح شد و با افزایش تعداد نیروهای انگلیسی در ایران سرنوشتی همچون هند برای ایران دور از انتظار نبود.
بعد از ماجرای تنباکو (1270 ه .ش) مرجعیت دوران جدیدی را آغاز کرد.
دوره ای جدید در تعارض با حاکمیت که گاه برای رسیدن به اهداف نیاز به دخالت در امور سیاسی و گاه نیاز به سکوت داشت. در این دوران نظریه حاکمیت انسان کامل بعنوان جانشین امام زمان(عج) و حکومت مبتنی بر علم و تقوا و فضیلتهای اخلاقی پررنگ تر شد تا اینکه توسط حضرت امام خمینی (ره) نظریه ولایت فقیه اجرایی و عملیاتی گردید.
شیعیان هم اینک باید نهایت تلاش خود را در حفظ این مسئله بکار گیرند. وقتی مرجعیت با قدرت پیوند خورده است باید با وسواس و دقت مومنانه از آن مراقبت و حراست کنند تا به شبهه آلودگی قدرت مبتلا نشود.
تاکنون رهبری وآگاهی علما بوده که کشور را درمسیر رشد و توسعه همه جانبه قرار داده است.
ماجرای تنباکو ثابت کرد مرجعیت شیعه مرزبردار نیست و مکان نمی شناسد. آیت الله میرزاحسن شیرازی درعراق تحت حاکمیت عثمانی ها بود ودر شهر سامرا که دوست داران اهل بیت بسیار کم بودند. با این حال از فعالیت وتلاش خود دست برنداشت. مانند مبارزات حضرت امام (ره) و یا حضور و نقش بسزای آیت الله سیستانی در عراق نشان از این دارد که مرجعیت شیعی در دنیا ظرفیتی فراتر از زمان ومکان و رهبری دیگر مکاتب و مذاهب را دارد که به ابزارهای مادی نیاز ندارد. ولایت و مرجعیت کانون اسلام است و حفظ آن به گمانم از حفظ کردن چشمهایمان ضروری تر است، تا همچنان قدرتمند و غیرتمند باشیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( چهارشنبه 86/5/24 :: ساعت 12:0 عصر )
   1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شهید آشنایی که نمی‏شناسیمش/کوچکترین ژنرال مین روب دنیا
قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران
توسعه کیفی بسیج
سر مقاومت
نقش مرجعیت در بسیج مردمی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 16
>> بازدید دیروز: 57
>> مجموع بازدیدها: 157014
» درباره من

نوای دلنشین
نوای دلنشین
بسم الله الرحمن الرحیم هر آنچه به بسیج و بسیجی مربوط می‏شود را در این وبلاگ خواهیم آورد. شما هم ما را یاری کنید.

» فهرست موضوعی یادداشت ها
مصاحبه[20] . خطه خورشید[13] . یادداشت[12] . گزارش[11] . نمونه‏ها[9] . خبر[7] . سخن بسیجی[7] . مقاله .
» آرشیو مطالب
خطه خورشید
نمونه‌ها
یادداشت
مصاحبه
خبر
گزارش

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
اسناد افتخار

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» طراح قالب