ملائکه خاکی
از زبان فرزند: مادرم درسال 1344 در شهر شیراز در خانواده سادات متولد شد. او همیشه از حضرت زهرا (س)عاشقانه یاد می کنه. من درست موقعیت اون موقع ایشونو درک نکردم .اون برای دینش واعتقاداتش مبارزه می کرده وقتی از دیگران تعریف اون روزهارو که توی جبهه بودن می شنوم که یه شیر زن بودن راستش یه حس غرور بهم دست می ده. خیلی هست که بشه توی یه میدان جنگ به راحتی و بدون ترس از مرگ زندگی کرد. الان می بینم که واسه خودم یه مادر که نه بلکه یه دوسته یه سنگ صبور، یه نفر که هنوزنشناختمش. به یه جایی وصله که راستش بعضی مواقع منم ازش در حیرتم.
بعد از جنگ هم ما 4 سال آبادان بودیم مادرم اونجا سال سوم و چهارم دبیرستان رو شبانه خواندن، هم خانه داری می کرد هم درس می خواند. بعد ادامه دادند و سال اول حسابداری بود که به خاطر بیماری و تجویز پزشک انصراف داد.مادرم چند تا روحیه شاخص داره. یکی استشهاده یعنی متعلق به خودش نیست، مامان کمتر می زاره کسی ازش سر در بیاره! برای همین مصاحبه هم یک خوابی باعث شد بپذیرن والا به هیچ وجه حاضر نمی شد از خودش بگه.ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( پنج شنبه 86/3/24 :: ساعت 12:0 صبح )
ساجده هادی مقدم و حکیمه مویدی فر دانش آموزان بسیجی کرمانی هستند که با اختراع دستگاهی به نام دستگاه پیوند زن دستی در سال 85 مقام سوم کشوری را در هشتمین جشنواره خوارزمی به دست آورده اند. این دو هم اکنون در مقطع پیش دانشگاهی در رشته علوم تجربی همکلاس هستند. این دو دانش آموز که در دهمین مجمع تجلیل از دانش آموزان ممتاز، مبتکر و مخترع بسیجی سال 86 شرکت داشتند از آن ها تقدیر گردید.
هادی مقدم درباره انگیزه طرح اختراعی خود می گوید: یک روز به اتفاق خانم مویدی فر به یکی از باغات شهر کرمان رفتیم و با مشکل پیوند درختان مواجه شدیم. با دیدن این مسئله فکر کردیم که این هم می تواند طرح خوبی برای ما باشد به همین دلیل ما طرح «پیوند زن دستی» را به پژوهشکده معرفی کردیم و با موافقت آنها این کار را دنبال کردیم که با توکل بر خدا و همکاری و تلاش همدیگر توانستیم این دستگاه را بسازیم.
هادی مقدم در رابطه با نحوه کار این دستگاه می گوید: «دستگاه پیوند زن دستی می تواند عمل پیوند لوله ای را برای درختانی که پیوند لوله ای می خورند در مدت زمان کوتاه تری انجام دهد.
مویدی فر هم درباره این طرح اضافه کرد: این دستگاه از دو جعبه تشکیل شده است. کار جعبه اول این است که گیره های پیوند را انجام می دهد و در ادامه آن جعبه دوم که پیوندک نام دارد کار خود را شروع می کند . بر روی جعبه دوم دماسنج و رطوبت سنجی تعبیه شده که با استفاده از آن می توان آب و رطوبت اضافی را از سرپوشی که بر روی آن تعبیه شده خارج کرد.
مویدی فر بیان کرد: اکنون طرح هایی نیز در زمینه پزشکی دارم و قصد دارم بعد از اتمام مقطع پیش دانشگاهی بر روی آنها کار کنم. مویدی فر علاوه بر تحصیل و عضویت در بسیج مسئولیت انجمن فاطمیون ناحیه یک کرمان را بر عهده دارد. وی در پایان سخن خود را خطاب به جوانان و نوجوانان می گوید: «از همه هم سن و سالهای خودم می خواهم که نام زیبای بسیجی را مانند زمان جنگ با ارزش بدانند و هیچ وقت در هیچ کجا ناامید نباشند و با تلاش و توجه به خدا راه خود را تا پایان ادامه دهند.»
هنر مبارزه در مبارزه هنری
آنگاه که از«هنر انقلابی و متعهد» کلامی به میان می آید شهید سید مرتضی آوینی، از جمله کسانی است که ذهن، او را اولین می یابد! او از معدود کسانی بود که دغدغه انقلابی خود را با هنرش درآمیخت و در تبیین و توضیح«هنر واقعی» تلاش کرد و در همین تلاش مقدس هنرمندانه ترین اثر را از خود به جای گذاشت و پرواز کرد!
سید شهیدان اهل قلم وقتی که با تندی از هنر دنیای مادی وغیرالهی غرب انتقاد می کرد، منشا هنر واقعی را حکمت و معرفت می دانست و معتقد بود، حقیقت عالم در ذات خود زیباست و ادراک هنری یعنی ادراک حکیمانه ای که از دریچه زیبایی به حقیقت عالم می نگرد...
و بانظام تسبیحی عالم نسبت مستقیم دارد ( از این رو) برای جستجوی خاستگاه و سرمنشا هنر در وجود انسان باید به سراغ شناخت انسان و شناخت فطرت انسان برویم و به این پرسش پاسخ دهیم که انسان چیست؟ اگر با این نگاه متعالی هنر را برانداز کنیم و از عمق انسانی خویش برآن نظر بیندازیم در می یابیم، تحسین عدل و اقرار به زیبایی عدالت تنها گزاره ای است که هر انسانی برآن صحه می گذارد. از این منظر هنرواقعی درمسیر بسط عدالت ومبارزه باظلم است چنانچه شهید آوینی نیز معتقد است «هنر به معنای حقیقی آن جز با مبارزه محقق نمی شود.»
چنین تعریفی از هنر در کلام نورانی حضرت امام راحل نیز مشاهده می شود. امام خمینی به عنوان انسانی که راه عرفان و شهود زیبایی را طی نموده در پیامی به هنرمندان و خانواده شهدا که به «منشور هنر انقلاب» شهرت دارد،(1) جایگاه واقعی هنر را به احسن وجه تبیین فرموده است.
در این پیام از همان ابتدا حضرت امام براین امر تاکید دارند که سرمایه هنر انقلاب خون مبارزین در راه حق است و هنری را «زیبا و پاک» عنوان می کنند که«کوبنده» اسلام آمریکایی باشد. آنچه در این میان مورد توجه است شباهت بسیار این پیام در شهریور 67 حضرت امام و پیام ایشان در آذر 67 در مورد تاسیس بسیج است.(2)
همان گونه که امام بسیجیان را به حرکت در خط اسلام ناب محمدی (ص) ومبارزه با استکبار و تحجر و پول پرستی فرا می خواند هنر زیبا و پاک را نیز نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی و اسلام مرفهین بی درد عنوان می کند. ارتباط وثیق دو پیام حضرت امام (ره) حکایت از آن دارد که «هنر انقلابی»تنها با روحیه بسیجی بوجود می آید و اگر بسیجیان درک صحیحی از هنر داشته باشند و آن را با روحیه اخلاص و مبارزه خود در آمیزند آنگاه «انقلابی هنری» رخ خواهد داد که نتیجه مبارکش «هنر انقلابی»خواهد بود. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( یکشنبه 86/3/20 :: ساعت 3:0 عصر )
آزاده ای از نگاه آزادگان
روزی که پا به عرصه خاکی نهاد روز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) بود. آن زمان هیچ کس فکر نمی کرد که این کودک روزی مرشد ملتی بزرگ چون ایران شود. پرچمدار اسلام هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که پدرش به شهادت رسید.
وقتی که فریاد کشید وندای «هل من ناصر ینصرنی» سرداد. می دانست سربازانش در بغل مادران شیر آزادگی می مکند و گوش جان باز می کنند عشق به شهادت را در خون ها جاری ساخت ، چون فرزند شهید بود و کسی که وارث تمام صفات رهبران و پیشوایان قبل از خود بود. او عارفی وارسته ، مجتهدی زمان شناس، شاعری دلسوخته و رهبری نمونه بود.کسی که مشکلات جامعه را بر دوش کشید و جوانی را صرف خدمت به مردم و دنیای خود را خرج راحتی و آسایش مردم مسلمان و اعتلای پرچم اسلام کرد. در چهاردهم خرداد ماه 1368 پس از عمری مقاومت ومجاهدت هم نشینی با اولیاءالله را به عرصه دنیای خاکی ترجیح داد؛ گویی خود می دانست که درچنین روزهایی به محبوبش می رسد؛ سالها می گذرد حادثه ها می آید. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 86/3/14 :: ساعت 12:0 صبح )
علی کیامری کارگر نمونه سال 86 است که امسال در روزکار وکارگر لوح تقدیر خود را از دست ریاست جمهور دریافت کرد.این ایثارگر بسیجی متولد سال 1361 است و هم اکنون درکارخانه شیشه قزوین در قسمت تولید کارخانه فعالیت می کند.
کیامری ابداع دستگاه «غلتک شیشه» را یکی از دلایل موفقیت خود می داند ودر این باره می گوید: این دستگاه برای اولین بار در ایران ساخته شده است. تا قبل از سال 83، دستگاه غلتک شیشه از کشورهای آلمان، ژاپن و فرانسه وارد کشور می شد و بابت خرید آن، کشور هزینه بسیار بالایی پرداخت می کرد.
وی می افزاید: بنده از این موضوع بسیار ناراحت بودم و پیش خود می گفتم چرا باید به خاطر وارد کردن این گونه ابزارها ارز کشور به جیب کشورهای بیگانه برود، به همین علت طرحی باعنوان «غلتک شیشه» را به مسئولان کارخانه ارائه کردم و آنها هم پذیرفتند.
کیامری ادامه می دهد: بازسازی این دستگاه حدود 2 سال به طول انجامید. باکمک خداوند و حمایت همکارانم بویژه آقایان بختیاری و گل گلی که جزء مدیران تولید کارخانه هستند، توانستم این طرح ابداعی را به ثمر برسانم.
وی نحوه کار این دستگاه را این چنین توضیح می دهد. غلتک شیشه ای 6 متر طول دارد و جنس آن از نیکل است. این دستگاه در داخل کوره قرار می گیرد و در دمای 1200 درجه سانتی گراد نیز کار می کند. این غلتک ها تعیین کننده کیفیت شیشه هستند. اگر در دستگاههای ماکوچکترین مشکلی وجود داشته باشد، درتولید شیشه تاثیرمی گذارد و باعث می شود که شیشه ها تابدار شوند. بحمدا... طراحی این دستگاه این مشکل را ندارد و کارخانه قزوین با کیفیت بسیار خوبی شیشه مورد نظر را تولید می کند.
ایثارگر بسیجی درباره صرفه جویی ارزی دستگاه غلتک شیشه می گوید: تقریبا هر 10 تا غلتکی که بازسازی کرده ایم درحدود 300 هزار یورو صرفه جویی ارزی شده به طوری که از ابتدای سال 83 تا پایان سال 85 تنها این کارخانه 500 میلیون تومان صرفه جویی ارزی به همراه داشته است.
کیامری در پایان ابراز خوشحالی کرد که توانسته با ابداع خود خدمتی به کشور خود کند.
بچه های تیپ نبی اکرم (ص) و گردان حمزه سیدالشهدا بهش می گفتن آقا مهدی ولی اسمش کوروش یزدان پناه بود. از اون خالصای خود ساخته ای بود که توجبهه حسابی خودش رو پیدا کرده بود. سه تا دیپلم داشت واز همون اول جنگ بارها برای دانشگاههای مختلف قبول شده بود. وقتی می گفتن چرا نمی ری؟ می گفت:دانشگاه واقعی همین جاست. خیلی آرام و بی صدا بود. شیر جبهه ها و مظلوم شهر! باور می کنید آقا مهدی برای خودش نماز شب رو واجب کرده بود. همیشه یک لبخند ملیح و زیبا رولبهاش همه رو به وجد می آورد. خیلی که عصبانی می شد،می گفت ای داد بی داد! هیچکس اونو نمی شناخت. کی بوده چی کاره بوده کجا بوده و خیلی چیزهای دیگه. آروم آروم بچه های تیپ و گردان اونو داشتن می شناختن که اون یک استاد و مفسر واقعی قرآنه و بحق خوب درسشو هم تئوری و هم عملی یادگرفته! باوجود ترکشهای زیاد توبدنش پرونده بنیاد هم نداشت، با اصرار زیاد ازش خواستن یک کلاس تفسیر برای رزمندها که همشون از قشر دانشجو و طلبه ومحصل بودند بزاره. قبول نمی کرد خلاصه با اصرار زیاد شهیدان شعبانلو ، امینی ، ظهرابی،زمانی، محمدی و روندی قبول کرد ولی شرط گذاشت اون هم این بود که جایی نگن من مدرس قرآنم. جالبه که شاگرداش هم مثل خودش تو جبهه ها خودشون رو پیدا کرده بودن و برای (فاستبقوا الخیرات) مسابقه گذاشته بودن، آخه اون از مدرسین و اساتید عالی عقیدتی سیاسی سپاه بود ولی گمنام و بی پیرایه تویگان رزم با بچه های گردان تو خاک و خون زندگی آسمونی می کرد، هر جا می رفت نام و نشانی از خودش باقی نمی گذاشت. غریق نجات بود، غواص بود. اطلاعات عملیاتی بود. دیده بان بود. مخابراتی بود. تگ تیرانداز بود. تعمیر کار الکترونیک بوده و خلاصه چی براتون بگم که هرچی گفته باشم درباره این شهید وارسته خیلی کم گفته ام و به هیچ وجه نمی تونم حق مطلب را ادا کنم. همون بس خودش اونا رو به درجه لقاءالهی رسوند و خودش اونا روپیش خودش برد.
آقا مهدی در وصیت نامه گفته بود من رو با لباس سبز سپاه دفنم کنید حالا چرا؟ بعد از شهادتش تازه فهمیدن آقا مهدی در عالم رویا با حجت بن الحسن (عج) دیداری داشته و از آقا 10 تا سوال کرده اند که 9 تای آن بین مولی و خودش بود و یکی از سوالات عمومی این بود که آقا جون من شهید می شم یا نه؟ بعد از اینکه آقا مهدی شهید شد ما همه فهمیدیم که چرا قبلا اصرار داشت ما همگی بریم درسمونو بخونیم ولی بعد از خوابش به ماها می گفت بچه ها فرصت کمه از جبهه نرید و بمونید. درست یکسال بعد از شهادتش ایران قطعنامه 598 رو قبول کرد و از قافله جا ماندگان تازه دریافتند که چرا آقا مهدی می گفت بچه ها فرصت کمه نرید و بمونید.
شهید مهدی یزدان پناه در عملیات نصر 7 در ارتفاعات کرمان و بلفت عراق در 15 مرداد سال 1366 در زمانی که جانشین گردان حمزه سید الشهدا تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) کرمانشاه بود به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد!
روحانی جانباز مصیب بیانوندی
درگفت وگو بافرهنگیان بسیجی عنوان شد
جایگاه نخبگان در تصمیم گیریهای بسیج
بسیج فرهنگیان از سال 1379 به صورت سازمانی جداگانه کارخود را در نیروی مقاومت بسیج آغاز کرده است. معلمان از آن رو که با فرزندان ملت در ارتباط هستند به واقع نقش مهمی در ساختن یک نسل و فرهنگ برای جامعه دارند. به همین منظور بسیج جامعه فرهنگیان فعالیتهای خود را در دوجنبه معطوف کرده است هم آموزش و ارتقای سطح دینی و فرهنگی معلمان و هم پرورش دانش آموزان پاک و مومن. از این روست که این سازمان نیز هم چون سایر معلمان، زحمت فراوانی بر دوش دارد. این گزارش بررسی کوتاهی از عملکرد این سازمان از زبان چند تن از معلمین بسیجی است.ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( سه شنبه 86/2/11 :: ساعت 1:38 عصر )
عقیدتی سیاسی حاشیه یا متن؟!
در قسمتی از پیام جاودانه حضرت امام به مناسبت تشکیل بسیج آمده است:« بسیج لشکر مخلص خدا است که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا کرده اند» و نیز این جمله ماندگار از مقام معظم رهبری را بارها دیده ایم که:« بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود.» این بدان معناست بسیج در نقطه آرمانی و حد اعلای خود انسانهای کامل از جمله انبیا و اولیای معصوم را در خود جای داده است. از این رو قدم نهادن در این میقات مقدس باید همراه با عزم و جزمی محکم به سوی تعالی همه جانبه باشد و این مهم جز با تزکیه نفس و معرفت علمی و عملی امکان پذیرنیست. حضرت امام نیز در ساماندهی نهاد بسیج برتقویت مسائل اعتقادی بسیجیان تاکید داشتند و از حوزه و دانشگاه خواستند تا چهارچوبهای اصیل اسلام ناب (ص)را که اسلام مبارزه باتحجر و استکبار و پول پرستی است در اختیار همه اعضای بسیج قرار دهند. اهمیت ونقش بنیادین آموزشهای «عقیدتی- سیاسی» در نهاد فراگیری همچون بسیج از اینجا به خوبی آشکار می شود.آموزش هایی که باظرافت و دقت انتقال دهنده ارزشهای اسلام ناب و اندیشه های درخشان حضرت امام می باشد. بی تردید یکی از کسانی که دراین راه مجاهدانه قدم برداشت علامه شهید مطهری است که در همین مسیر راه خود را یافت! با حسن گزینش نیروی مقاومت بسیج، سالگرد شهادت این استاد فرزانه « هفته عقیدتی- سیاسی» نام گذاری شده است. چراکه شهید مطهری سالها با درک صحیح شرایط زمانی، اسلام ناب را تبیین و تبلیغ کرد و به جان بسیاری از جوانان نوشانید.
اما در شرایط حاضر ودر خیل تهاجمات فرهنگی وشبهات اعتقادی، چشم انداز عقیدتی : سیاسی نیروی مقاومت بسیج چگونه است و چه میزان در میدان عمل پیش رفته است؟
باتنی چند از مربیان با سابقه عقیدتی- سیاسی گفتگو کردیم تا ضمن پاسخ به این پرسش، نقصها و مشکلات موجود در این نهاد را بیان کنند.ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 86/2/3 :: ساعت 12:0 صبح )
برپایی عدالت و اقامه قسط از اهداف اصلی ارسال انبیا و دغدغه تمامی اولیای الهی است.(سوره حدید، آیه 25)
در ورای عدالت گستری، مفهوم دیگری به نام ظلم ستیزی نیز آرمیده است و این دو همواره همپای یکدیگرند. از این رو یکی از جنبه های برقراری عدل در جامعه توسط انبیا و مردان الهی مبارزه با استکبار بوده است و سربازان این جبهه «توده های مردم و مستضعفین» بوده اند. و آنچنان که خداوند متعال وعده داده است پایان امر نیز با غلبه بر مستکبرین حکومت مستضعفین شکل خواهد گرفت.(سوره قصص، آیه 5)
امام خمینی(ره) با تمسک به دستورات اسلام ناب، مبارزه با طاغوت را آغاز کرد و طبق سنت تحویل ناپذیر الهی، پابرهنگان اولین کسانی بودند که ندای آسمانی او را لبیک گفتند و نهضت اسلامی به پیروزی رسید.
این نوشتار بر آن است تا با واکاوی سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی، مفهوم مستضعفین، این گل واژه بنیادین انقلاب و حواشی آن را تبیین نماید. ادامه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » نوای دلنشین ( دوشنبه 86/1/20 :: ساعت 4:43 عصر )
اون روز بدجور کلافه و نگران بودم. آخه صبح تو مدرسه برنامه امتحانات ثلث دوم رو داده بودند و گفته بودند حتماً باید پدر یا مادر اونو امضاء کنه.
بابا که هنوز چهلمش نشده بود و مامان هم که برا ختم بابا رفته بود خوانسار. نمی دونستم چی کار باید بکنم، تا شب یه ذره هم از این استرس و ناراحتیم کم نشد که نشد. فردا چی باید جواب مدرسه رو می دادم؟! خیلی نگران بودم.
شب تو خواب، بابا رو دیدم که با همون لباس روحانی اومده خونه. خیلی خوشحال شدم. ازش پرسیدم: آقا جون ناهار خوردید؟ گفت: «نه.» داشتم می رفتم تو آشپز خونه تا براش غذا بیارم که بهم گفت: «زهرا جون! اون ورقه رو بیار امضا کنم.» من که اصلاً حواسم نبود، گفتم: کدوم ورقه؟ گفت: «همون که امروز تو مدرسه بهت دادن تا امضاء بشه.» تازه یادم اومد. رفتم ورقه رو آوردم. دنبال خودکار می گشتم، ولی هر چی پیدا می کردم، خودکار قرمز بود. بابا هم که اصلاً عادت نداشت با خودکار قرمز بنویسه. خلاصه یه خودکار سیاه پیدا کردم و دادم به بابا. بابا هم خودکار رو گرفت و کنار برنامه نوشت:« اینجانب رضایت دارم.»بعدش هم کنارش امضاء کرد.
صبح که داشتم وسایلم رو برا مدرسه جمع می کردم، یه حسی به من می گفت که یه نگاهی به اون برگه کنم. رفتم برگه رو برداشتم. از تعجب خشکم زد. آره! همون جمله بابا ولی با رنگ قرمز تو برگه بود و کنارش امضاش....!!
بعد ها هم یکی از دوستای بابام که تو درستی این قضیه شک داشت، خواب بابا رو دیده بود که بابا سه بار بهش گفته بود: «شک داری؟! تو شک خودت تا قیامت بمون!»
حتی بابا تو خواب مامانم هم اومده بود و به اونم گفته بود که به هیچ وجه شک نکنی که من برگه رو امضاء کردم.